اسیر تیغ گناه
اسیر تیغ گناه و نگاه پرآهم
"که سیب چشم تو دیگر نموده گمراهم"
درعمق سینه ی زنجیرهای پربرقت
"دچار نیمه شب و سایه های بیگاهم"
حضور توست درین قلعه ی نفس گیرم
تو ایستادی و من مات قلعه و شاهم
و تیر آهوی چشمت پلنگ چشم مرا
نشانه رفته و من آه . تشنه ی ماهم
نهنگ حادثه ای طعمه کرده بختم را
هزار قافله هم رفت و من در این چاهم
"چگونه وارد دنیای شعر من شده ای؟"
کویر شبزده و ماسه های جانکاهم
"دلم گرفته دعا کن دوباره پر بکشم"
شکسته بالم و پرواز واژه می خواهم
شعر از : محمد حسین داودی
پی نوشت : مصرع های داخل گیومه الهام گرفته از اشعار شخص دیگری است .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: گلاریشامحمد حسین داودیبازران
[ 11 / 12 / 1398 ] [ 2:21 ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]